منوی اصلی

اختلال دوقطبی

photo 2016 03 31 16 43 35 as Smart Object 1

پژوهشها نشان داده اند که درمان شناختی رفتاری (CBT) برای اختلال های روانی شایعی که شدت خفیف تا متوسط دارند، درمان موثری است. درمان موثر و آسان شناختی رفتاری به درمانگران کمک می کند تا به شیوه آسان، ساختارمند و زمان بندی شده به درمان مراجعین بپردازند. همچنین نیاز به درمان بیشتر یا ارجاع را مشخص کرده فلذا دسترسی به خدمات CBT را گسترش می دهد

هدف درمانی اصلی در CBT شناخت ها (افکار/ تصاویر ذهنی) هستند و نظریه شناختی اختلال های هیجانی (آلفورد  و بک، 1997) بر آن است که شناخت ها نقش محوری در ایجاد و تداوم اختلال های هیجانی دارند. علاوه بر این، طبق نظریه شناختی اختلال های مختلف محتواهای شناختی متفاوتی دارند (محتوای شناختی اختصاصی). برای مثال، در افسردگی نگاه فرد نسبت به دنیای شخصی منفی است، درحالی که فرد مضطرب دنیای شخصی خود را خطرناک ارزیابی می کند. ساختارهای شناختی متفاوت اختلال ها منجر به پروتکل های درمانی متفاوتی می شود.

بافت شناخت

شناخت ها (افکار و تصاویر ذهنی) بر رفتارها، هیجان ها و فیزیولوژی تاثیر می گذارند و از آنها تاثیر می پذیرند. اگر آنها را اعضای یک خانواده در نظر بگیریم شناخت ها جزو این خانواده قلمداد شده و همانند سایر اعضای خانواده بر همدیگر تاثیر می گذارند. ‘خانواده’ نیز به نوبه خود تحت تاثیر محیط بیرونی خود قرار می گیرد.

سلسله مراتبی  تفکر

معمولا در شناخت درمانی ،سه سطح شناخت مورد ارزیابی قرار می گیرد.

1- افکار خود آیند : این افکار زمانی که شخص در یک چهارچوب ذهنی منفی قرار دارد ،سریعا به طور خودکار و غیر ارادی به ذهن می آیند.افکار خود ایند می توانند توسط وقایع   بیرونی (دیر رسیدن به یک جلسه : آنها در مورد من بد فکر خواهند کرد .نظر مرا مورد توجه قرار نخواهند داد.من احترامم را از دست خواهم داد )،یا وقایع درونی (تپش قلب :من دارم دچار یک حمله قلبی می شوم ،به زودی خواهم مرد ،وای خدای من!)،برانگیخته شوند .از طریق پرسیدن " اکنون در ذهن شما چه می گذرد " می توان به افکار خود آیند فرد دسترسی پیدا کرد.

2- فرض ها / قوانین زیر بنایی :مجموعهای از استاندارد ها هستند که قوانین ما را ایجاد می کنند.

فرض مثبت : اگر سخت کار کنم در زندگی موفق خواهم بود ،  فرض منفی : اگر من در یک زمینه ضعیف عمل کنم ، فردی شکست خورده خواهم بود.

فرض های زیر بنایی اغلب با ساختار "اگر ..... پس "  یا " اگر نه ..... پس " شناخته می شوند (اگر من مورد احترام دیگران واقع  نشوم ،هرگز نمی توانم به خودم احترام بگذارم ).

تا زمانی که مفاد این قوانین ،استانداردها و فرضیه های مثبت ،برآورده می شوند ، افراد با ثبات و سازنده باقی می مانند و به این ترتیب از فعال کردن باورهای مرکزی منفی خود  در آخر کار اجتناب می کنند.فرض های زیر بنایی مربوط به یک موقعیت خاص نمی شوند.

3- باورهای مرکزی ( طرحواره ها) : این ها باورهای زیر بنایی ما در مورد خودمان ،دیگران و جهان پیرامونمان هستند که به ما کمک می کنند تا تجربیات زندگیمان را درک کنیم . معمولا باورهای مرکزی از طریق تجربیات یادگیری اولیه فرد شکل می گیرند و تبدیل به وسیله ای برای شکل گیری دیدگاه های ما می شوند.

بک(1995) پیشنهاد می کند که باورهای مرکزی می توانند به دو طیف گسترده ی درماندگی (من ضعیف هستم ) و منفور بودن (من ناخواستنی هستم) تقسیم شوند.

این سه سطح شناختی چگونه با هم تعامل می کنند .

شیوه معمول در ct ،قبل از حرکت به سوی اصلاح فرض های زیربنایی و باور های محوری در دستیابی به تغییرات طولانی مدت ، تمرکز روی افکار خود آیند منفی (NATS) برای رفع نشانه ها است.

تعادل متقابل افکار ،احسا س ها ، رفتارها ، فیزیولوژی و محیط است.

تمرکز درمان شناختی منحصرا روی ارزیابی افکار و باورهای فرد نیست .گرینبرگر و پادسکی (1995) پیشنهاد می کنند که تجربیات زندگی یک شخص پنج بعد دارد : افکار ،خلق ها،رفتارها،واکنش های فیزیکی و محیط (گذشته و حال).برای مثال ، فردی که شغلش را از دست می دهد (محیط)خود را به عنوان یک فرد شکست خورده می بیند(فکر) ،احساس افسردگی می کند(خلق )،از فعالیت های اجتماعی دوری می گزیند ( رفتار) ،و مدام از خستگی و فقدان انرژی در خود شکایت می کند(واکنش فیزیکی ).

درمان شناختی "شیوه " معمول شروع فرآیند تغییر ،ارزیابی و تغییر افکار منفی مراجع است .این ارزیابی و تغییر افکار منفی تاثیر مثبتی روی خلق ،رفتار،واکنش های فیزیکی و چگونگی پاسخ مراجع به عوامل فشار زای محیطی می گذارد.

فرضیه اختصاصی بودن محتوای شناختی

هر اختلال هیجانی ،محتوا یا زمینه شناختی مخصوص به خود را دارد : احساس بی ارزشی یا فقدان در افسردگی ،خطر یا تهدید در اضطراب ، خطر وابسته به موقعیت در هراس ، افکار نادرست در پارانویا ، تعرض در خشم (ویشر 1996).این محتوای شناختی با مفهوم " حیطه شخصی" بک رابطه دارد .(هر چیزی که فرد آن را در زندگی خویش مهم می یابد.)

آسیب پذیری شناختی

این مفهوم به عوامل منحصر به فردی اشاره دارد که یک فرد را مستعد تجربه فشار روانی می سازد.بک (1987) به دو نوع شخصیت اشاره می کند که بعد از فقدان قابل توجه اجتماع مداری و خود مختاری مستعد تجربه افسردگی هستند.افراد خود مختار با به دست آوردن استقلال ،آزادی و موفقیت های فردی احساس لذت می کنند ،در حالی که افراد جامعه مدار به لذت های اجتماعی مانند عاطفه و مهربانی ، مصاحبت و تایید وابسته هستند ، اگر افراد خود مختار در به دست آوردن اهداف مهم خود با مانعی روبرو شوند ، ممکن است افسرده شوند ، در حالی که اگر افراد جامعه مدار از لحاظ اجتماعی منزوی شوند  دچار افسردگی می شوند.

تداوم اختلال هیجانی

درمان شناختی در ابتدا روی عواملی که موجب تداوم اختلالات هیجانی شده اند متمرکز می شودتا چگونگی رخ دادن این مشکلات ،با این حال از برسی تاریخچه ی رشدی مشکل غافل نمی شود.

همان طور که افرادبه سیوه هایی عمل می کنند که باورهای بد عملکردشان را حمایت و تقویت می کند ،رفتار نقش مهمی را در تداوم اختلالات هیجانی بازی می کند،مراجعان مبتلا به اختلال هراس به دنبال انجام رفتار ایمنی هستند که از به وجود آمدن ترس ناگهانی در آنها پیشگیری کند(سالکوفسکیس) .تشویق مراجعان به کاهش رفتارهای ایمنی خود به آنها کمک می کندتا میزان واقعی خطراتی که با آنها روبرو می شوند را بسنجند.

درمان شناختی رفتاری اختلالات اضطرابی

حالتهای اضطرابی

منظور از اصطلاح حالت های اضطرابی عبارت است از اضطراب فراگیر یا منتشری که محدود به موقعیت خارجی خاصی نباشد و در ان رفتار اجتنابی پایدار و گستردهای که مشخصه هراسهاست ،مشاهده نشود.

انواع حالت های اضطرابی

دو نوع مختلف حالت اضطرابی وجود دارد ،در نوع اول ،مساله مسلط ،حملات راجعه آسیمگی را می توان نام برد .این حملات ممکن است غیره منتطره باشند و تقریبا در هر موقعیتی اتفاق بیفتند.حمله آسسیمگی عبارت است از احساس شدید وحشت و یا مرگ قریب الوقوعی که به طور ناگهانی شروع می شود و با دامنه وسیعی از ناراحتیهای جسمی همراه است .این ناراحتیها عبارتند از تنگی نفس ،تپش قلب ،احساس خفگی ،سرگیجه ،احساس داغی و سرما ،لرزش و احساس غیر واقعی بودن ،ماهیت غیر منتطره و شدید این احساس ها بیماران را به فکر می کشاند که در معرض یک فاجعه جسمی و یا روانی از قبیل غش کردن ،حمله قلبی ،از دست دادن کنترل و یا دیوانه شدن قرار گرفته اند.علت این اضطراب به پیش بینی این حملات مربوط می شود.

در نوع دوم حالت اضطرابی ،مساله مسلط ،اضطراب و تشویش غیر واقع گرایانه و یا شدیدی است که به شرایط مختلف زندگی مربوط می شود و نه به انتطارحملات آسیمگی .در این نوع اضطراب ،دامنه وسیعی از نشانه ها ی جسمی ،مانند تنش عضلانی ،بی قراری ،خستگی پذیری سریع ،نفس نفس زدن ،تپش قلب ،تعریق ،خشکی دهان ،اشکال در تمرکز ،بی خوابی و تحریک پذیری ممکن است مشاهده شود .این دو نوع اضطراب تقریبا منطبق با اختلال آسیمگی و اختلال اضطرابی منتشر در طبقه بندی راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی هستند .با این همه باید خاطر نشان کرد که قسمت اعظم بیماران ،هر دو نوع اضطراب را تجربه می کنند.

مدلهای شناختی حالتهای اضطرابی

انگاره اصلی در مدلهای شناختی اختلالهای هیجانی این انگاره است که آن چه مسئول ایجاد هیجانهای منفی از قبیل اضطراب ،خشم و یا غمگینی است خود رویداد نیستند بلکه انتظار و تفسیر افراد ار آن رویدادهاست که در اضطراب تفسیر و یا دریافتهای شناختی مهم به خطر فیزیکی و یا روانی – اجتماعی ارتباط می یابند.بک (1996) استدلال می کند که در حالت های اضطرابی ،افراد مرتب خطر متعلق به موقعیتی خاص را بیش از آن چه واقعا وجود دارد ،برآورد می کنند ،این گونه بیش بر آورد ها به طور خودکار و به طور غیر ارادی برنامه اضطراب "anxity program "  فعال می سازند که شامل ایجاد تغییر در برانگیختگی خودمختار به منظور آمادگی برای گریز ،ستیز و همجنین پیگردی انتخابی محیط برای شناسایی منشاء احتمالی خطر می باشد.

در زندگی امروزه اضطراب می تواند نقشی مفید در بسیاری از موقعیت هایی که خطر واقعی در بر دارند ایفا کند ،اما موقعی که ترس از یک سوء ادراک بر می خیزد ،پاسخهایی که به وسیله برنامه اضطراب فعال می شود ،تناسبی با موقعیت ندارند،این پاسخها به جای آن که نقش مفیدی را بر عهده بگیرند ،اغلب به عنوان خاستگاههایی دیگری از ترس تعبیر می شوند و این خود به یک دور باطلی می انجامد که گرایش به تداوم و تنشدید واکنش اضطراب دارد.به عنوان مثال می توان سرخ شدن را به عنوان نشانهای از این که کسی افتضاحی بار آورده است در نظر گرفت ،اما این سرخ شدن خود ،خجلت زدگی و سرخ شدن بیشتر را به دنبال می آورد ،به علت وجود این ارتباط متقابل بین خطر احساس شده و نشانه های اضطراب ،قسمت مهم رفتار درمانی شناختی ،به ترسهای مربوط به نشانه های جسمی ،رفتاری و شناحتی اضطراب اختصاص پیدا می کند.

سطوح شناخت

در مدلهای شناختی اختلالهای هیجانی ،دو سطح مختلف در تفکر اختلال یافته ،قابل تشخیص است 1- افکار خود آیند منفی که عبارتند از افکار یا تصاویر ذهنی که هنگام مضطرب شدن فرددر موقعیت خاصی خودش را نشان می دهد ،مثلا کسی که نگران ارزیابی اجتماعی است ممکن است هنگام صحبت در میان گروهی از آشنایان ،این فکر خود آیند منفی را پیدا کند که "از نظر انها من خسته کننده هستم " .2- فرضها و قواعد ناکارامد که عبارتند از باورهای کلی که افراد در باره خود و جهان دارند ،این اعتقاد فرد را آماده می سازد که موقعیت های خاصی را به روالی بیش از حد منفی و ناکارامد ،تعبیر کنند مثلا قاعده ای که در ان احساس ارزشمندی و پذیرش اجتماعی به طور افراطی برابر انگاشته می شود (مانند "اگر همه مرا دوست نداشته باشند من ارزشی ندارم " ).نظر بر ان است که فرضها و قواعد ناکارامد از تجارب اولیه یادگیری ، بر می خیزند و تا زمانی که به وسیله رویداد خاص مرتبط با آنها فعال نگشته اند ،راکد باقی می مانند .

مدل شناختی اضطراب فراگیر

در مدل شناختی اضطراب فراگیر (بک ،امری و گرین برگ ،1985) نظر بر آن است که آن چه افراد را آماده می سازد که طیف وسیعی از موقعیت ها را تهدید کننده تعبیر کنند،اعتقاد آنها در باره خویشتن و جهان خارجی است ،اعتقادها و یا فرضها ناکارامد ذی نقش در اضطراب فراگیر ،کاملا متنوعند ،اما اکثر آنها بر حول موضوعهای پذیرش ،کفایت ،مسئولیت ،کنترل و خود نشانه های اضطراب دور می زنند .نمونه هایی از فرضهای مربوط به پذیرش عبارتند از "اگر کسی مرا دوست نداشته باشد ،من هیچ ارزشی ندارم " ،فرضهای مربوط به کفایت عبارتند از :"در زندگی فقط بازنده یا برنده وجود دارد " ،"اگر اشتباهی بکنم ،شکست خواهم خورد "،فرضهای مربوط به مسئولیت عبارتند از " وقتی عدهای با من هستند ،مسئول اصلی خوش گذشتن به آنها من هستم " ،فرضهای مربوط به کنترل عبارتند از " همیشه باید کنترل خودم را نگه دارم " ،فرضهای مربوط به اضطراب عبارتند از " باید همیشه آرام باشم " و " نشان دادن مشانه های اضطراب ،خطرناک است " .وقتی اضطراب فراگیر در فردی شکل گرفت ،تغییرات حاصله در توجه و رفتار ،به تداوم مساله کمک می کند این افراد اجتناب مداومی از موقعیت های اختصاصی خارجی از خود نشان نمی دهند ،اما غالبا به شکلهایی از اجتناب می پردازند که ظریف تر و غیر پایدارترند و اعتقادهای منفی را در آنان محکم تر می کنند .(باتلر ،گلدر،هیبرت ،کالینگتون و کلایمس،1987)

ارزیابی شناختی رفتاری اختلالات اضطرابی

                                                           1 - موقعیت (در چه موقعیتی اتفاق افتاده )

1- شرح مختصر مساله مورد شکایت      2- واکنش بدنی (واکنشهای بدنی در حالت اضطراب )

                                                           3- دریافتهای شناختی (چه افکاری در همان لحظه از ذهن فرد گذشته است)

                                                          4- رفتار (چه عکس العملی در حالت اضطراب نشان داده است)   

2- فهرست موقعیت هایی که احتمال وقوع مساله در انها بسیار بالاست.

3- رویگردانی (رفتار اجتنابی )

4- تعدیل کننده ها (آیا چیزی وجود دارد که نشانه ها اضطراب را قوی تر سازد و یا در کنترل نشانه ها به شما کمک کند )

5- بازخورد ها و رفتارهای اشخاص دیگر تاثیری در برانگیختن یا تشدید حالات اضطرابی داشته است؟

6- آزمایش های رفتاری ( جهت نشان دادن اهمیت عوامل روان شناختی و این کهحالات اضطرابی را می شود با منحرف کردن حواس از شناخت های معیوب کنترل کرد )

درمان شناختی رفتاری اضطراب

قسمت مهم رفتار درمانی شناختی به ترسهای مربوط به نشانه های جسمی ،رفتاری و شناختی اضطراب اختصاص می یابد .

سطوح شناخت :1- افکار خود آیند که موقع اضطراب خود را نشان می دهند: ( من خسته کننده هستم ).

2- فرضها و قواعد ناکارآمد (باورهای کلی که افراد در باره خود و جهان دارند )احساس ارزشمندی را با پذیرش اجتماعی برابر می داند .

 مدل شناختی اضطراب فراگیر :

آنچه افراد را آماده می سازد که طیف وسیعی از موقعیت ها را تهدید کننده تعبیر کنند اعتقاد آنها در باره خویشتن و جهان خارجی است .

-   اعتقادها و فرضها حول :پدیرش ،کفایت ،مسئولیت ،کنترل و خود نشانه های اضطراب دور می زنند .

-   در شرایط اضطراب فراگیر تغییرات حاصل در توجه و رفتار به تداوم مساله کمک می کنند و بیماران به طور انتخابی به جنبه هایی از موقعیت که به نظر انها دلالت بر خطر دارد توجه می کنند.

-  اجتناب ظریف و غیر پایدار در برخی مسائل ،اعتقادهای منفی را درآنان محکم تر می کند (به تعویق انداختن نوشتن مقاله به علت این که باید خوب باشد ،خود منشا اضطراب دیگر می شود) .

افکار منفی بیمار به عنوان فرضیه تلقی می شوند و بیمار و درمانگر سعی می کنند با هم شواهدی در تایید و یا مفید بودن آنها گرد اوری نمایند .

                                         1- بحث در باره تجربه های هیجانی اخیر

ا- تشخیص افکار منفی        2-استفاده از تجسم یا ایفای نقش برای تجدید یک تجربه هیجانی

                                       ۳  -   تغییرات خلقی در خلال جلسه

                                       4-تعیین معنی و مفهوم یک رویداد

 2- منطق درمان : از طریق نشان داد ن ارتباط بین تفکر ،احساس و رفتار درمان را توجیه کنید .

                       

                                                         1- توصیف نشانه های اضطراب

  3 -  دادن اطلاعات در باره اضطراب          2 - ریشه ها و کارکردهای تحولی احتمالی

                                                         3- عدم ارتباط اضطراب و دیوانگی

4- توجه برگردانی : در اوایل درمان و در جهت کمک به بیمار برای مبارزه با این اعتقاد که هیچ کنترلی براضطراب خود ندارد استفاده می شود.

5- برنامه فعالیت : بیمار کارهای ساعت به ساعت خود را در ارتباط با اضطراب ،خستگی ،لذت و احساس تسلط درجه بندی می کند .

اصول تنظیم وقت : 1- هدفهای خود را برسی کنید 2- فهرستی از آنچه باید انجام دهید و آنچه که مایلید انجام دهید تهیه کنید .3- اولویتها را تعیین کنید .4- هر بار فقط یک کار را انجام دهید .5- اولویتها و پیشرفتهای کار را در مواقع مختاف روز برسی کنید.

 6- چالش با افکار خود آیند:برسی آزمون واقعیت افکار خود آیند منفی

بیست سوال در باره این که بتوانید به چالش با تفکر منفی برخیزید .

·        شواهد کدامند

1.      آیا فکر و واقعیت را با هم اشتباه می کنم (آیا چیزی که فکر می کنید با واقعیت ها می خواند)

2.      آیا می خواهم فورا و بدون دلیل کافی به نتیجه برسم .(اگر شواهد کافی ندارید ،فقط آنچه را که مطمئن هستید ،ملاک قرار دهید)

·        چه دیدگاههای دیگری وجود دارد ؟

3. آیا نگرش خود را به مسائل ،تنها نگرش ممکن میدانید ؟ "شخص دیگر ی ممکن است موقعیت را چه طور ببیند ؟"

·        تاثیر این گونه تفکری که من دارم چیست ؟

     4. آیا افکار منفی به من کمک می کنند و یا مانع من می شوند ؟

     5. محاسن و معایب این شیوه تفکر چیست ؟

     6. آیا سوالاتی بدون جواب مطرح می کنم ؟ (سوالات بدون جواب را اگر بتوانید به صورت افکاری دارای پاسخ در بیاورید ،چه بهتر ،اگر نمی توانید وقت تان را هدر ندهید به جای آن فکرتان را متوجه چیز سازنده تری بکنید .

·        چه نوع خطاهای فکری مرتکب می شوم

7- آیا بر حسب قانون همه یا هیچ فکر می کنم ؟

8- آیا در تفکر خود از اصطلاحات قطعی و تغییر ناپذیر استفاده می کنید ؟(مواظب کلماتی مانند "همیشه "،"هرگز " "هیچ کس "  و ..باشید).

9-آیا بر اساس صرفا یک رویداد، کل شخصیت خود را محکوم می کنم؟

10- آیا بیشتر روی ضعف های خود تکیه می کنم و قوّت های خود را ندیده می گیرم .

11-آیا خود را به علت چیزی که در واقع تقصیر من نبوده است ،سرزنش می کنم.

12- آیا چیزهایی را که چندان ارتباطی با من ندارند و یا اصلا ارتباطی با من ندارند به خودم نسبت می دهم.

13- آیا انتظار دارم که فرد کاملی باشم .

14- آیا از معیارهای دو گانه استفاده می کنم "شاید انتظار شما از خودتان بیش از انتظاری است که از افراد دیگر دارید . واکنش شما به فرد دیگری که در موقعیت شما قرار گرفته باشد چگونه خواهد بود.

15- آیا فقط جنبه های  منفی مسائل را می بینم ،آیا فقط آنچه را که در طی روز با مشکل مواجه شده است را مورد توجه قرار می دهید.

16-آیا فکر می کنم که هر چیزی ممکن است به وقع فاجعه بیانجامد،اگر روز خوب شروع نشود ،هر چه بدتر پیش خواهد رفت این افکار به عنوان پیش گوییهای خود ارضا کننده عمل می کنند.

17-آیا در اهمیت دادن به رویدادها اغراق می کنم

18- آیا حرص و جوش می زنم که باید هر چیزی چنان که باید صورت پذیرد ،به جای اینکه آنها را چنان که هستند بپذیرم .

19-آیا فکر می کنم که نمی توانم تغییری در موقعیت خود ایجاد کنم .

شناسایی باورهای مرکزی

باورهای مرکزی ارزیابی بنیادین و منطقی از خود (من یک حقه بازم )،دیگران (همه می خواهند به شیوهای از من سوء استفاده کنند )، و جهان (دنیا بر علیه من است )می باشد.

برای شناسایی باورهای مرکزی تکنیک های زیر پیشنهاد می شود .

·        فلش رو به پایین : این تکنیک با انتخاب یک نوع تفکر داغ خاص به عنوان نقطه شروع جهت کاوش شناختی عمیق تر از طریق جستجوی معنایی که مراجع به هر فکر آشکار شده می دهد ،آغاز می شود تا به نقطه انتهایی (باور مرکزی )برسیم .

·        تکمیل جمله : از مراجع خواسته می شود برای آشکار شدن باورهای مرکزی شان در باره خود ،دیگران و یا جهان ،جاهای خالی را پر کند . من........ هستم .  دیگران ....... هستند.  دنیا ........ می باشد.

·        عبارت بندی ربطی : این مورد به استفاده درمانگر از چنین عباراتی اشاره دارد : " و یعنی ........" " اگر درست باشد ........."  یا " آن وقت .............."  درمانگر نقطه پایان یک جمله واضح را بر می دارد و به جای آن یک حرف ربط قرار می دهد تا قطار فکری او را به مقصد نهایی هدایت کند.

سه فرایند دخیل در حفظ باورهای مرکزی " سه فرایند ناکارامد که باورهای مرکزی منفی را تقویت می کنند".

1-    حفظ طرحواره : فردی که خودش را به اندازه کافی مخرب نمی بیند ،خود را به طور کامل درگیر هر حوزهای از زندگی اش نکند زیرا او همواره به دوم بودن رضایت می دهد.

2-     اجتناب از طرحواره : راهبردهایی که یک فرد برای اجتناب از فعال شدن باورهای مرکزی و احساسات دردناک مرتبط با آن استفاده می کند.

3-    جبران طرحواره : به شیوه های فکر کردن یا رفتار کردنی اشاره دارد که یک فرد را برای رد یا مبارزه بر علیه باورمرکزی درگیر می کند ." فردی که خود را دوست داشتنی نمی بیند ،به بهترین وجه طیف وسیعی  از دوستان را دور خود جمع  می کند تا ثابت کند که دوست داشتنی است و زمانی که دوستان از این حلقه خارج می شوند این مسئله در ذهنش تقویت می شود که واقعا دوست داشتنی نیست و اینکه تمامی تلاشها برای اثبات غیر این بی نتیجه است.

شناسایی باور های مرکزی جایگزین:تنها نباید باورهای مرکزی منفی مرکز توجه بالینی باشد ،این مسئله ای مهم است ،زیرا دور شدن از یک باور قدیمی و ناخواسته و جایگزین نکردن هیچ چیز به جای آن به این معنی است که مراجعان از فرصت های جدید و پر جذبه برای خود بصیرتی ندارند.

"من فردی توانمند با آسیب پذیری های خاصی هستم ،اگر دستم بلرزد ایرادی ندارد ،عصبی بودن من بخشی از من است.

مرکز نگهداری بیماران اسکیزوفرن کرج,مرکز نگهداری بیماران اعصاب و روان,مرکز بستری بیماران اعصاب و روان,مرکز درمان بیماران اعصاب و روان,مرکز توانبخشی روانی مزمن,نگهداری بیماران اعصاب و روان,نگهداری بیماران اسکیزو فرن,توانبخشی روانی مزمن,درمان بیماران اعصاب وروان,بهترین متخصص اعصاب و روان تهران,روانی مزمن,مرکزتوانبخشی,بیماران اعصاب وروان,مرکز نگهداری بیماران دوقطبی,دوقطبی,بستری بیماران روانی مزمن ,مرکز توانبخشی مهرآفرین,مرکز اعصاب و روان ,درمان بیماران اعصاب و روان ,بهترین درمان اسکیزوفرن ,مطب متخصص اعصاب و روان خوب در تهران,بهترین درمان اسکیزوفرنی,مرکز بستری درمان و توانبخشی بیماران اعصاب و روان ,مرکز نگهداری بیماران روانی تهران,مرکز نگهداری بیماران اسکیزوفرن تهران,لیست مراکز نگهداری بیماران اعصاب و روان تهران ,لیست مراکز نگهداری بیماران روانی,بهترین روانپزشک تهران ,روانپزشک خوب در تهران ,آسایشگاه بیماران روانی,بیماران روانی مزمن,توانبخشی,اعصاب وروان, بهترین متخصص اعصاب و روان ,روانی مزمن,مرکزتوانبخشی, بیماران اعصاب وروان, مرکز نگهداری, اسکیزوفرن, بایپولار, دوقطبی, مهرآفرین, روانپزشک, بستری بیماران روانی مزمن, مرکز توانبخشی مهرآفرین, مرکز اعصاب و روان مهرآفرین,مرکز بستر بیماران اعصاب و روان مهرآفرین , درمان بیماران اعصاب و روان,بهترین درمان اسکیزوفرن , بهترین متخصص درمان اسکیزوفرن , آدرس بهترین روانپزشک تهران,آدرس بهترین روانپزشک , بهترین متخصص در زمینه دوقطبی , بهترین روانپزشک در کرج, مطب متخصص اعصاب و روان خوب در تهران , بهترین متخصص روانپزشکی , بهترین روانپزشکان و متخصصین اعصاب و روان تهران ,اسکیزوفرنیا چیست, بهترین درمان اسکیزوفرنی,اسکیزوفرنی قابل درمان است, بهترین متخصص اعصاب روان در کرج , بهترین راه درمان اسکیزوفرنی , درمان بیماران اعصاب و روان , مرکز بستری درمان و توانبخشی بیماران اعصاب و روان ,  تحت نظر سازمان بهزیستی , مراکز اعصاب و روان تحت نظر سازمان بهزیستی,مرکز نگهداری بیماران اعصاب و روان تحت نظر سازمان بهزیستی اعتیاد,درمان اعتیاد به شیشه ,آخرین درمان اعتیاد به شیشه ,بهترین درمان اعتیاد به شیشه, شیشه , عوارض مصرف شیشه, بستری اعتیاد به شیشه , ترک شیشه,ترک اعتیاد به شیشه, مرکز نگهداری بیماران روانی تهران ,مرکز نگهداری بیماران اسکیزوفرن تهران ,  لیست مراکز نگهداری بیماران اعصاب و روان تهران, لیست مراکز نگهداری بیماران روانی  , مراکز نگهداری از بیماران عصاب و روان, مرکز توانبخشی بیماران اعصاب و روان, نگهداری بیماران روانی, ,Bipolar,disorder سوظن ,پارانوئید, اختلال شخصیت, افسردگی,درمان افسردگی ,مهرآفرین,بهترین روانپزشک تهران, بهترین روانپزشک کرج, روانپزشک, روانپزشکان, روانشناس,بهترین روانشناس,بهترین روانشناس تهران,بهترین روانشناس کرج,روانشناس معروف,شماره روانشناس, سایت نظام روانشناسی,شماره روانشناس,روانشناس بالینی,دکتر روانشناس خوب,سایت روانشناس,روانشناس آنلاین,روانشناسی خانواده,زوج درمانگر,روانشناسی شخصیت,تستها روانشناسی, Psychiatrist,